کوچ سرخ
خانه ها می کشند خمیازه روز بی حوصله کسل تبدار کوچه ها بی تفاوت و بن بست شهر قهر است با خودش انگار دکه روزنامه آشفته تیتر های درشت و ناهمگون خبر انفجار مدرسه ای ذیل طرز تهیه معجون درد نان درد جیب درد شکم دردهای حقیر و تکراری می شود باز صبح اول صبح در نگاه مخاطبان جاری می زند دم مسافر تاکسی از نمردن ز ترس بی کفنی چرم اصل است کیف در دستش و به پا کرده کفش n تومنی چشم ها بند عینک دودی گوش ها در اسارت هدفون روح معصوم و پاک صورت ها زیر آوار رنگ ها مدفون هر طرف لشگر مغازه به صف زیورآلات، کیف و کفش و لباس می خورد زخم تازه ای ایمان در هجوم سپاه ژست و کلاس گرچه زخمی هنوز پیروز است در تو ایمان، قسم به صبح سپید تا به دیوار سنگی ات پیداست انعکاس نگاه سرخ شهید تو نمردی و زنده ای که هنوز می دهد مسجدت صدای اذان دمی از لاک خود بیا بیرون با خودت آشتی بکن تهران
Design By : Pichak |