سفارش تبلیغ
صبا ویژن

























کوچ سرخ

خانه ها می کشند خمیازه

روز بی حوصله کسل تبدار

کوچه ها بی تفاوت و بن بست

شهر قهر است با خودش انگار

 

دکه روزنامه آشفته

تیتر های درشت و ناهمگون

خبر انفجار مدرسه ای

ذیل طرز تهیه معجون

 

درد نان درد جیب درد شکم

دردهای حقیر و تکراری

می شود باز صبح اول صبح

در نگاه مخاطبان جاری

 

می زند دم مسافر تاکسی

از نمردن ز ترس بی کفنی

چرم اصل است کیف در دستش

و به پا کرده کفش n تومنی

 

چشم ها بند عینک دودی 

گوش ها در اسارت هدفون

روح معصوم و پاک صورت ها

زیر آوار رنگ ها مدفون

 

هر طرف لشگر مغازه به صف

زیورآلات، کیف و کفش و لباس

می خورد زخم تازه ای ایمان

در هجوم سپاه ژست و کلاس

 

گرچه زخمی هنوز پیروز است

در تو ایمان، قسم به صبح سپید

تا به دیوار سنگی ات پیداست

انعکاس نگاه سرخ شهید

 

تو نمردی و زنده ای که هنوز

می دهد مسجدت صدای اذان

دمی از لاک خود بیا بیرون

با خودت آشتی بکن تهران


نوشته شده در پنج شنبه 94/5/1ساعت 9:6 عصر توسط فاطمه موسی نظرات ( ) |


Design By : Pichak